جغرافیای تاریخی و وجه تسمیه رودبار قصران
ریباستان دارای وسعت، عظمت، اهمیت و شهرستانها، دهستانها و نواحی معروف بوده است.
این نواحی از نظر وضعیت طبیعی به دو منطقه ممتاز از یكدیگر تقسیم میشد.
الف) منطقه كوهستانی كه اراضی شمال و قسمتی از شرق و غرب حوزه ری را شامل میشده و تا مازندران ادامه مییافته و بهسبب اعتدال و خنكی هوا جنبه ییلاقی برای اهالی ری داشته است.
ب) منطقه جلگهای، بخشی عمده از اراضی جنوبی و جنوبشرقی و جنوبغربی این حوزه را
در برداشته و تا حدود قم میرسیده و گرمسیر بوده است.
منطقه كوهستانی نواحی نام برده شده بهعلت كوهستانی بودن محل، قصران یا كوهساران خوانده میشد. این منطقه خود به قصران داخل و قصران خارج تقسیم میشد.
حدود شرقی قصران داخل به دماوند و غرب آن به نواحی مجاور طالقان میرسید. آبادیها و روستاهای داخل درههای متنوع سلسله كوههای دماوند، البرز مركزی و توچال تا نور و لاریجان مازندران جزو قصران داخل محسوب میشدند.
آبادیها، روستاها و مناطق واقع در جنوب سلسله كوههای یاد شده تا شهر بزرگ ری در جنوب، ورامین در شرق و ساوه در غرب را قصران خارج مینامیدند.
اطلاق نام قصران به نواحی كوهستانی و دامنههای جنوبی آن، نخستین بار در منابع مربوط به بیان شرح احول «محمد بن ابان قصرانی»، معاصر هارون الرشید و مأمون (نیمه دوم قرن دوم هجری) آمده است.
سمعانی در كتاب «لانساب» مینویسد: «مشهور به نسبت بدانجا (قصران) محمد بن ابان بن عایشه قصرانی است. برادر ولید بن ابان، و ولید كاتب عیسی بن جعفر بوده است.»1
تاریخ گذشته قصران با اخبار ری و طبرستان و گیلان ارتباط نزدیكی دارد. قسمت جنوبی قصران پیوسته مضاف بر ری و قسمت شمالی قصران در وقایع و حوادث آن سامان گاه به ری و بعضی اوقات به طبرستان تعلق میگرفته است.
قصران كه ناحیهای بزرگ و كوهستانی است در شمال جلگه ری قرار دارد در تاریخ پیش از اسلام،
نام كوهستان ری كه همین ناحیه قصران میباشد در تورات ذكر شده است. قصران ناحیهای كه میان استوناوند دماوند و ری قرار دارد بیگمان همانگونه كه برگزاری آداب و رسوم و قوانین دینی زرتشتی در دو مركز دینی ری و دماوند ظهور و بروز بیشتر نسبت به شهرهای دیگر داشته در قصران نیز وضع این اصول چنین بوده است.
در دوره اسلامی بهخصوص پس از قرن دوم، قصران از رستاقهای مهم ری محسوب میشده است و نامش در منابع بسیاری بهچشم میخورد.
استخری در «المسالك و الممالك» درباره شهرستانهای ری مینویسد: «... روستاهای قصرانین درونی
و بیرونی و بهزان والسن و بسا و دماوند كها و مركوی»
ابن حوقل در صوره الارض درباره رستاقهای ری مینویسد: «از رستاقهای معروف آن قصر داخل و قصر خارج و بهنان و الشبر (السن) و بشاویه و دماوند و رستاق قوسین و جز اینها است.»
یعقوبی در البلدان، شمیران كنونی و توچال را جز دیلم شمرده است. اصطخری و ابن حوقل نیز ری را از بلاد دیلم میدانستند. مقدسی در احسن التقاسیم مینویسد «و از رستاقها، قصران داخل و قصران خارج، سر، بهزان فرج، جنی، سیرا، فیروز رام است.»
زكریای قزوینی در آثار البلاد درباره قصران مینویسد: «قصران نام دیهی است از دیههای ری و آن دو قسم است یكی از آن دو را قصران داخل و دیگری را قصران خارج میگویند.»
به جز قصران ری مكانهای دیگری نیز بدین نام خوانده میشدند. یاقوت حموی در كتاب مشترك
در این باب مینویسد: قصران نام چهار جایگاه است:
1. از ناحیههای ری نزدیك دنباوند است، دارای درختان میوه آن را قصران داخل نامند.
2. قصران خارج نیز از ناحیههای ری است.
3. به گفته حازمی شهری است در سند.
4. شهر سیرجان از ناحیههای كرمان است كه آن را قصران گویند.
قصران تثنیه قصر است و آن دو كوشك است در قاهره و ملوك آنجا كه انقراض یافتهاند
در آنها مسكن میكردهاند. ایشان نسبت به علویه میرساندهاند. این كوشكها چندان بزرگند كه به وصف در نمیآیند و در سوی راست بازار و شمال آن واقعند.
زكریا قزوینی در عجایب المخلوقات درباره قصران مینویسد: «قصران كوهی است به زمین سند».
حد دقیق و روشن قصران در هیچ یك از منابع درج نشده است، اما با تعمق در برخی منابع و اخبار می توان حدود قصران را بهطور تقریبی مشخص نمود.
در نزهه القلوب آمده است: «كه قلعه طبرك در جنوب قصران به دامنه كوه بیبی شهربانو منتهی میگردد و تمامی آبادیهای واقع درحد شمالی این كوه جزو قصران است و چون لواسان نیز در شمار قصران است. پس میتوان گفت حد جنوبی قصران از سوی شرق به شمال حوزه سیاه رود لواسان میرسد و همچنین این حد در مغرب تا فیروز بهرام و تپه سیف و اراضی آن نواحی كه
در همان امتداد است گسترش مییابد.» حد شرقی قصران به دماوند میرسید. میرسید ظهیرالدین مرعشی در تاریخ طبرستان و رویان و مازندران مینویسد: «علی كامه را در طبرستان نایب خود گردانید و خود به عراق رفت. علی كامه در قصران به كنار جاجرود قصر بنیاد كرد و آنجا میبود الحاق آن وادی كوشك دشت میخوانند و تلی كه آنجاست قصر علی كامه بوده است.»
سنیك و هنزك كه دو روستا از آبادیهای لواسان است به تصریح ظهیرالدین مرعشی
جز قصران محسوب میشده است. وی در این باره مینویسد:«كیا حسن كیا بر احوال ایشان ملتفت شد و از بر خود براند. بالضرورت روی به ولایت قصران نهادند و به ملوك استندار پناه جستند چون ملوك گاو باره نظر به اصالت خود كردند، دانستند كه اطفال را در جرایم پدران ایشان دخلی نیست قریه هنزك و سینك را بدیشان مسلم داشتند.»
محمد حسن خان صنیع الدوله درخصوص حدود قصران علیا در كتاب مرات البلدان مینویسد: «قصران علیا همین لواسانات را میویند كه از گردنه قوچك طرف شمال جلگه تهران كه شخص سرازیر شد از رودخانه جاجرود عبور نموده سمت شمال این رودخانه اول بلوك لواسانست كه بدو لواسان تقسیم شده: لواسان بزرگ و لواسان كوچك و این لواسانات را حالا هم قصران علیا میگویند.»
بنابر آنچه كه گفته شد، حد شرقی قصران به مشرق لواسان كه دماوند است میرسد و
در گذشته كوه مرتفع دماوند خود جز لواسان و شرقیترین حد قصران بوده است. چون نام دیگر این كوه را بهعهد باستان «لواسان» نوشتهاند. ناصرخسرو كه در محرم سال 438 هجری در ری بود و از آنجا به قزوین رفت در ذكر كوه دماوند گفته است: «میان ری و آمل كوه دماوند است، مانند گنبدی كه آن را لواسان گویند.»
سراسر حد شمال قصران به رشتهای از كوههای مازندران میپیوندد كه در قدیم رویان خوانده میشده و رویان را روینج نیز میگفتهاند.
این حوقل در صورهالارض درباره این كوه مینویسد:
«كوههای روینج... این كوهها میان ری و طبرستان واقعند و آنچه در سوی ری است از حدود ری و آنچه در طبرستان است از طبرستان است.»
از وقایع تاریخی چنین استنباط میشود كه قصران از سوی شمالشرقی با لاریجان هممرز بوده است. ابن اسفندیار در بیان خروج داعی كبیر در تاریخ طبرستان مینویسد: «قاصدی خبر آورد كه برادر سید حسن بن زید كه داعی الصغیر اوست به شنبله دماوند رسید و اصفهبد با دوستان
بدو پیوست و مردم لارجان و قصران بدو پیوستند»
خبر فوق این واقعیت را تأیید میكند كه لارجان و قصران هممرز بودهاند و لار كه میان لاریجان و لواسان و قصران و رودبار قصران است خود جز لاریجان و قصران محسوب میشده است.
نخستین بار نام رودبار قصران در تاریخ طبری در بیان وقایع سال 224 هجری در ذكر
احال مازیار آمده است. امین احمد در هفت اقلیم درباره رودبار قصران مینویسد: «در نزهه القلوب آمده كه رودبار قصران نیز از توابع ری است و در عهد غازان تعلق به ولایت رستمدار گرفته.»
اگر بهگفته امین احمد رازی در باب درج بودن نام رودبار در نزهه القلوب اعتماد باشد معلوم میشود كه در سال 740 هجری این سرزمین مانند امروز «رودبار قصران» خوانده میشده است.
در عهد گذشته این رودبار در مرز بین ری و رویان قرار داشته، قسمتهای شمالی آن متعلق
به رویان و بخشهای جنوبی آن در حساب ری بوده است. سبب رودبار خواندن این پهنه، وجود رودهای فراوانی است كه در درهها و میان آبادیهای آن جریان دارد و به هر سوی آن پنجه انداخته است و از مجموع آنها جاجرود بهوجود میآید.
دكتر حسین كریمان در كتاب قصران مینویسد: «كلمه رودبار در پهلوی ROTBAR گفته میشده از رود بهاضافه بار ساخته شده است. رود در اوستا اورود Urud و در پارسی پاستان روته Rautah گفته میشده است.
هماكنون روته نام روستایی در رودبار قصران است كه رودی محلی دارد. كلمه «بار» كه معانی مختلف دارد در این مورد بهمعنی كنار و ساحل است.»
كلمه لواسان نخستین بار توسط ناصرخسرو در سفرنامه وی و در روایت مربوط به سال 438 هجری ذكر شده است: «میان ری و آمل كوه دماوند است، مانند كنبدی كه آن را لواسان گویند.»
برخی علت نامگذاری این ناحیه را چنین میدانند. لواسه بهمعنی كف دست و ناو است و این بخش ناو شكل است. جمعی از مردم محل میگویند چون در آبادیهای این بخش روباه زیاد است
و روباه را لواس گویند، بدینسبب این پهنه را لواسان خواندهاند. اما بهنظر محقق گرانقدر،
دكتر كریمان، لواسان تركیبی است از «لو» و «اسان» آسان از كلمه آسدن در پهلوی بهمعنی برآمدن و سر زدن (خورشید) اشتتقاق دارد. «لو» در گویش قصران به تیغه كوه میگویند، لواسان
بهمعنی تیغه كوهی كه خورشید از آن سر بر میزند یا تیغه طلوع است.
قصران معرب كلمه فارسی و بهمعنی كوهستان است و با كلمه قصر عربی مناسبتی ندارد.
نامهایی كه در دوران پیش از اسلام بر قصران نهادهاند با مفهوم كوه مناسبت دارد. بدین جهت
میتوان پنداشت كه در تركیب كلمه فارسی قصران كه معرب است، كوه وجود داشت و كاف آن در تعریب بدل به قاف شده است. چنانكه در كوهستان و قهستان مشهور است. «ان» برای نسبت دادن، پسوند مكان است. كوه سر را با اسقاط بعضی حروف به تعریب «قسر» گفتند و سپس «س» را به «ص» بدل كرده و قصر بهكار بردند. تبدیل «س» به «ص» شواهد فراوان دارد، مانند: «صرخ» بهجای «سرخ» «صغد» بهجای «سغد»، «مصمغان» بهجای «مسمغان»، «اصبهبد» بهجای «اسپهبد» و...
دكتر حسین كریمان در كتاب قصران خود، قصر یا قصران را معرب كوه سران و كوه سر بهمعنی ناحیه كوه میداند و چندین دلیل جهت این استدلال بیان مینماید:
1. این صورت مناسبترین صورتی است كه وضع كوهستانی بودن محل را نشان میدهد.
2. در ناحیه ری و طبرستان نامهای مناسب با وضع اماكنی كه مانند كوه سر با پسوند
سر تركیب یافته باشد؛ بسیار است. مانند رودسر، سنگسر، گچسر، دربند سر، بابلسر، رامسر، لوسر، كندسر، لپه سر و...
3. در صدر اسلام پیش از رواج یافتن نام قصران ذكر این محل بهصورت كوهستان ری بوده.
4. بهجز قصران ری در بلاد دیگر نیز هر جا كه محلی بدین نام داشته آن محل كوهستانی بوده است. مانند قصران كوهی است در سرزمین سند. (ذكریای قزوینی)
5. لفظ خارج و داخل در قصران خود دلیل آن است قصران داخل در داخل كوهستان و قصران خارج در خارج كوهستان است و اگر چنین نباشد داخل و خارج مفهومی ندارد.
در ذكر حوادث تاریخی هر جا سخن از وقایع مناطق قصران داخل است پس از ذكر قصران داخل سخن از طالقان به میان میآید و یا برعكس و این امر این حقیقت را روشن می سازد كه بین طالقان بالا و قصران دهستان و یا شهرستانی نبوده است. چنانكه مرعشی در تاریخ طبرستان مینویسد:
«متوجه قصران شدند، و به فتح قلاع آن دیار مشغول گشتند، فقط در مدت دو سال جمیع قلاع كه در آن بقاع بود از طالقان تا لواسان مجموع به تحت تصرف سادات عظام درآمد.
(قاسم کیارستمی)