نقش باورهاي فرهنگي در توسعه پايدار-بخش اول

توسعه پايدار داراي ابعاد مختلف محيطي، اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و حتي سياسي است
كه در ارتباط با هم فرايند توسعه را شكل مي دهند
مدرنيته نه تنها موجب شكل گرفتن محيط و پيراموني مناسب با انسان و حتي انسان جديد نشد بلكه باعث به وجود آمدن محيط آلوده مصنوعي، خشك، بي روح و در نهايت غيرانساني شد. اين محيط نه تنها نمي توانست پناهگاهي براي فرار انسان از بحران ها باشد، بلكه خود يك بحران بود، بشر جديد مجبور بود كه از آن فرار كند. متأسفانه بحران هاي مدرنيته ضمن اين كه اندك نبودند، در ايجاد ساير بحران ها، مثل انواع امراض جسماني، روحي و رواني نيز تأثيرگذار بودند. امروزه مسأله محيط زيست و چگونگي حفاظت و جلوگيري از نابودي آن، از مهمترين دغدغه هاي جوامع بشري است به همين دليل ژرف نگري و وسواس علاقه مندان محيط زيست افزونتر شده و زنگ خطر فروپاشي تدريجي نظام هاي طبيعي كره زمين، نخست توسط كارشناسان و متخصصان علوم طبيعي بويژه بوم شناسان نواخته شده است، اما در مرحله ريشه يابي و چاره جويي، همه نظرها به مرزهايي فراتر از محدوده علوم زيستي و بوم شناختي جلب شد كه در اين ميان، عنصر انساني از مهمترين عوامل بوده است، به دليل نقش و اهميت عنصر انساني در مديريت و بهره برداري از منابع طبيعي،دانشمندان علوم اجتماعي و مردم شناسان نيز در اين عرصه ظاهر شدند تا با كمك دانشمندان علوم طبيعي به تجزيه و تحليل مسائل و ارائه راه حل بپردازند.


در همين راستا يكي از بحث هايي كه در چند سال اخير در جامعه انساني مطرح شده، بحث توسعه است. تا پيش از دهه

هشتاد در قرن بيستم بيشتر بر بعد اقتصادي توسعه تأكيد مي كردند كه نتيجه آن توسعه نيافتگي، ناپايداري توسعه و تخريب محيط زيست بويژه در كشورهاي فقير و درحال توسعه بود. به همين سبب از اين زمان به بعد توسعه پايدار و به عبارتي ديگر توسعه اكولوژيكي، توسعه سبز، توسعه دوست طبيعت در ميان انديشمندان جايگاه ويژه يافت. اين نوع توسعه داراي ابعاد مختلف محيطي، اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و حتي سياسي است، كه در ارتباط با هم فرآيند توسعه را شكل مي دهند. هر كدام از اين ابعاد در فرآيند توسعه مهم اند اما بعد فرهنگي بسيار مهمتر و اساسي تر است. تحقيقات و نظريه پردازيهاي كه تا پيش از دهه هشتاد قرن بيستم ميلادي درخصوص توسعه ارائه شد بيشتر بر مدار عوامل اقتصادي وسياسي دور مي زد و عامل فرهنگ چندان مطرح نبود، از اين رو پيشرفت چنداني در زمينه شناسايي عوامل فرهنگي مؤثر و موانع نامؤثر در توسعه صورت نگرفت، اين در حالي است كه بالاترين و والاترين عنصري كه در موجوديت و هويت هر جامعه دخالت اساسي دارد، فرهنگ آن جامعه است. فرهنگ هر جامعه هويت آن جامعه را تشكيل مي دهد و با انحراف فرهنگ، هر چند جامعه اي در ابعاد اقتصادي،  سياسي، صنعتي و نظامي قدرتمند و قوي باشد، آينده آن و سلامتي آن جامعه تضمين نخواهد شد. نگارنده در اين نوشتار بر بعد فرهنگي توسعه پايدار تأكيد مي كند. هدف بررسي رابطه باورهاي فرهنگي و توسعه پايدار است. به همين منظور ابتدا سعي خواهد شد تعريف روشني از مفهوم فرهنگ و توسعه پايدار ارائه شود سپس رابطه توسعه پايدار و فرهنگ و عناصر فرهنگي متناسب براي توسعه تشريح خواهد شد.
مفهوم فرهنگ
فرهنگ در اصطلاح جامعه شناسي و مردم شناسي ترجمه واژه كولتر فرانسوي و كالچر(
Culture)انگليسي است. اين واژه كه از ريشه لاتيني گرفته شده است، در اصل به معناي كشت و كار، آباد كردن، كاشتن زمين و بارور ساختن بود كه به تدريج مفهوم آن در ادبيات و علوم راه يافت و در قرن ۱۸ نويسندگان آن را به معني پرورش رواني و معنوي به كار مي بردند. از اين تاريخ فرهنگ براساس تعريف فرانسوي آن به معني پرورش روح و جسم به كار برده شد.
به طور كلي، مفهوم فرهنگ در حوزه هاي مختلف علوم انساني با معاني بسيار متفاوت و متنوعي مورد استفاده قرار گرفته است. در اين نوشتار هدف اين است كه گفته شود در ادبيات توسعه،  منظور از فرهنگ چيست؟ به اين اعتبار فرهنگ در ادبيات توسعه به معني «مجموعه اي از آرا و عقايد است مشروط بر اين كه اين آرا و عقايد مورد پذيرش اكثر افراد جامعه باشد و پذيرش اين آرا و عقايد الزاماً  در گرو اقناع كردن يا شدن در يك بحث و بررسي علمي نباشد» براي مثال نوع غذا و نوع لباس مورد استفاده و نحوه رابطه با ديگران همه ناشي از اين باورها و اعتقادات مي باشد. در بحث هاي توسعه هر گاه از فرهنگ سخن به ميان مي آيد منظور مجموعه اين باورهاست.

 

 

 

 

 

اين مجموعه باورها داراي ويژگي هاي زير است: 
۱- منشأ پيدايش اين باورها متفاوت است. برخي متكي به اصول و فروع ديني است، قسمتي ديگر از اين باورها ريشه در آب و هواي منطقه دارد، گروهي ديگر از اعتقادات فرهنگي از سير تطور تاريخي، سياسي و اقتصادي كشورها سرچشمه گرفته است.
۲- دومين ويژگي مجموعه باورهاي فرهنگي در اين نكته نهفته است كه شكل گيري اين باورها نيازمند زمان است.
۳- سومين ويژگي مجموعه باورهاي فرهنگي در اين نكته نهفته است كه فرهنگ دوره هاي تاريخي بشر به نحو معني داري از يكديگر متمايز است. مثلاً  فرهنگ دوره برده داري، فئودالي، سرمايه داري كاملاً  متمايز با يكديگر است.
بسياري از باورهاي فرهنگي كه هم اكنون بر فرهنگ اكثر جوامع حاكم است، ناشي از سير تحول اقتصادي غرب مي باشد كه باعث رشد و گسترش نظام سرمايه داري در جهان گرديد. نظام سرمايه داري خود موجد بسياري از باورهاي فرهنگي جوامع شد؛ از جمله اين باورها و عقايد، اعتقاد به «پيگيري نفع شخصي در دنياي رقابت» مي باشد. اين انديشه اگر چه به عنوان يك باور و اعتقاد فرهنگي باعث رشد و ترقي در زمينه هاي اقتصادي شد اما باعث ايجاد بسياري از بحرانها و ناهنجاري ها ي فراوان در جامعه بشري گرديد. از جمله مي توان به افزايش فاصله طبقاتي، فقر، بيكاري گسترده، از همه مهمتر ناهنجاري  و بحران در محيط زيست اشاره كرد. غلبه ارزشهاي اقتصادي ناشي از نظام سرمايه داري در باورهاي فرهنگي ملت ها باعث گرديد كه ارزشهاي فرهنگي ديگر كه بيشتر جنبه معنوي و غيرمادي داشتند تحت شعاع اين سلطه قرار گيرند و هر پديده اي تنها از ديد ارزش مادي به آن توجه شود و به ساير جوانب غيرمادي آن توجه نگردد. در واقع تفكر حاكم بر نظام سرمايه داري بصيرت جامعه مدرن را متحول و او را از محيط طبيعي اش دور كرده است. «واناداشيوا» فيلسوف و فيزيكدان هندي در كتاب فرهنگ انديشه مي نويسد:«دنياي جديد نظرش درباره طبيعت و فرهنگ را، بر سياق سودبري محض بنا كرده است.»
مثلاً ارزش جنگل را تنها براساس مقدار الواري كه از آن بدست مي آيد، مي سنجد. ديگر نمي داند اين پديده الهي در تلطيف آب و هوا، نظم مكاني،  تأمين بيش از
۶۰ درصد اكسيژن مصرفي جهان،  ذخيره سازي آبهاي زيرزميني، جلوگيري از بروز فرسايش آبي و بادي، ممانعت از پر شدن سدها، مبارزه با انواع آلودگي هاي آبي، جلوگيري از پخش و گسترش صدا، كاستن سرعت باد، الحاق مواد آلي به خاك، افزايش ميزان بارندگي نقش اساسي دارد و تعديل دماي محيط، ايفاي نقش ريه در سيستم تنفسي شهرها، حفاظت جاده ها در مقابل جاري شدن سيل و سقوط بهمن، جذب مواد راديواكتيو موجود در هوا تا ميزان ۵۰ درصد ،افزايش ضريب هوشي كودكان، تأمين سلامت روحي و جسمي و فراهم آوردن شرايط مطلوب تفريحي و تفرجگاهي نيز از ثمرات جنگل است. اين تنها نمونه اي از نعمات خدادادي مي باشد كه بر اثر سوء استفاده انسانها براي فراهم آوردن رفاه مادي و ثروت اندوزي در حال نابودي است.


از طرف ديگر به نظر «دوركيم» انسانها موجوداتي با آرزوهاي نامحدودند. آنها برخلاف جانوران با برآورده  شدن نيازهاي زيستي و مادي شان سيري نمي پذيرند. انسان هر چه كه بيشتر داشته باشد بيشتر مي خواهد و برآورده شدن هر نيازي به جاي كاستن از آرزوهاي انسان نيازهاي تازه اي را برمي انگيزد. بنابراين آرزوهاي سيري ناپذير انسانها با، باورهاي فرهنگي كه ارزشهاي اقتصادي بر آن مستولي است باعث بروز ناهنجاري فراوان ازجمله، ناهنجاري در محيط زيست و منابع طبيعي در اكثر كشورهاي جهان شده است. به همين خاطر صاحب نظران علوم مختلف راه نجات از اين بحران كه محصول دوران مدرنيته است را در ايجاد و گسترش باورهاي فرهنگي توسعه پايدار مي دانند.
مفهوم توسعه پايدار
اين مفهوم ابتدا در اوايل دهه
۱۹۷۰ در اعلاميه كوكويك درباره محيط زيست و توسعه مورد استفاده قرار گرفت. اما كاربرد اين اصطلاح براي اولين بار در اواسط دهه ۱۹۷۰ به وسيله خانم «باربارا وارد» مطرح گرديد. اما اصطلاح توسعه پايدار به طور رسمي توسط كميسيون برونتلاند- كميسيون جهاني محيط زيست و توسعه- در سال ۱۹۸۷ در گزارشي با عنوان «آينده مشترك ما» مطرح شد. در واقع اين واژه را مي توان به مفهوم عام دربرگيرنده بهره برداري و استفاده درست از منابع پايه، منابع طبيعي، منابع مالي و نيروي انساني در جهت رسيدن به الگو براي مصرف بهينه و استفاده از امكانات فني و ... براي برآوردن نيازهاي نسل هاي فعلي و آينده دانست. در همين رابطه و در كنفرانسي كه سازمان ملل متحد در سال ۱۹۹۲ ميلادي در ريودوژانيرو در رابطه با محيط زيست و توسعه برگزاركرد و به «اجلاس زمين» نيز معروف است توسعه پايدار به نحو مطلوب مطرح و دستور كار ۲۱ به عنوان راهنماي توسعه پايدار براي قرن ۲۱ ارائه گرديد. با توجه به اين كه مفهوم توسعه پايدار در دهه ۱۹۷۰ مطرح و به تدريج در دهه هاي بعدي مورد قبول كشورهاي صنعتي و كشورهاي روبه  توسعه قرار گرفت، اما همچنان به دلايل مختلف كه عمده ترين آن مسائل فرهنگي استٍ، با عدم كاربرد مفاهيم و اصول توسعه پايدار روبه رو هستيم.    

                جاويد كيارستمي


امتیاز :  ۱.۰۰ |  مجموع :  ۱

برچسب ها
    6.1.7.0
    V6.1.7.0